خجالت های رنگی رنگی اوایل ازدواج: سی تجربه از نی نی سایت
اوایل ازدواج، یه دنیای جدیده پر از لحظات شیرین، خنده دار و البته. . . خجالت آور! همه ما کم و بیش این دوران رو تجربه کردیم و خب، خجالت کشیدن هم جزئی از این ماجراست. نی نی سایت به عنوان یه منبع بزرگ از تجربه های زنانه، پر از داستان های ریز و درشته از این خجالت های اول زندگی. ما گشتیم و گشتیم و سی تا از بامزه ترین و relatable ترین هاشون رو براتون جمع آوری کردیم:

این تجربه ها خلاصه ای از نظرات کاربرا در تاپیک های مختلف نی نی سایت هستن:
- ✔️سوتی دادن اسم فامیل شوهر جلوی جمع.
- ✔️اشتباه گرفتن اسم مادرشوهر با اسم یه بازیگر معروف.
- ✔️خجالت از اینکه بلد نیستی غذای مورد علاقه شوهر رو درست کنی.
- ✔️گیر کردن زیپ لباس شب عروسی و کمک خواستن از مادرشوهر.
- ✔️زمین خوردن با لباس عروس جلوی مهمون ها.
- ✔️دستپاچه شدن موقع روبوسی با فامیلای شوهر.
- ✔️خواب موندن روز بعد از عروسی و دیر رسیدن به صبحانه.
- ✔️خجالت از خرید لباس زیر جلوی شوهر.
- ✔️سوتی دادن توی حرف زدن با لهجه غلیظ شهر خودت جلوی خانواده شوهر.
- ✔️نفهمیدن اصطلاحات جدیدی که شوهر و خانوادش استفاده می کنن.
- ✔️خجالت از گفتن اینکه چقدر پول توی کیف پولته.
- ✔️شکستن یه ظرف گرون قیمت توی خونه مادرشوهر.
- ✔️گریه کردن سر یه فیلم عاشقانه جلوی شوهر (و انکار کردنش!).
- ✔️غذا پختن خیلی شور یا خیلی بی نمک و تعارف کردنش.
- ✔️خجالت از اینکه بلد نیستی رانندگی کنی و شوهر باید همیشه برسونتت.
- ✔️دیدن فیلم ترسناک و پریدن توی بغل شوهر جلوی بقیه.
- ✔️قاطی کردن تاریخ تولد شوهر و یه نفر دیگه.
- ✔️دادن هدیه تکراری به یه نفر از فامیلای شوهر.
- ✔️خجالت از اینکه زیاد خرید می کنی و شوهر باید حساب کنه.
- ✔️دعوت کردن دوستای صمیمی دوران مجردی به خونه و احساس معذب بودن شوهر.
- ✔️اتفاقی وارد شدن به یه جمع مردونه توی خونه شوهر.
- ✔️خجالت از اینکه شوهر ببینه داری ماسک صورت استفاده می کنی.
- ✔️دیدن خواب بد و جیغ زدن توی خواب.
- ✔️گرفتن شماره تلفن اشتباه و حرف زدن با یه غریبه.
- ✔️تلفظ اشتباه اسم شهر یا روستای شوهر.
- ✔️خجالت از اینکه نمیدونی کدوم فامیل شوهر کدوم کاره است.
- ✔️پهن شدن لاک ناخن روی فرش خونه مادرشوهر.
- ✔️گیر کردن پاشنه کفش توی چمن توی یه مهمونی.
- ✔️افتادن دکمه مانتو جلوی یه جمع شلوغ.
- ✔️به زور خوردن غذایی که دوست نداری جلوی مادرشوهر.


این فقط یه گوشه کوچیک از دنیای بزرگ خجالت های اول زندگی بود! شما هم اگر تجربه ای دارید، خوشحال میشیم با ما به اشتراک بگذارید.
یادمون باشه که خندیدن به این لحظات، بهترین راه برای کنار اومدن باهاشونه.
زندگی مشترک پر از این اتفاق های ریز و درشته، پس سخت نگیرید و لذت ببرید!
30 خجالت بامزه اول ازدواج: خلاصه تجربه ها از نی نی سایت
1. سوتی دادن در جمع خانواده شوهر
وای خدا، یه بار می خواستم بگم دستتون درد نکنه، گفتم دستتون مرسی! اونقدر خجالت کشیدم که نگو. منم یه بار به جای اینکه بگم خوشبخت بشید، گفتم به سلامتی!من کلا تو جمعشون لال میشم. نمیدونم چرا زبونم بند میاد. یه بار چایی ریختم رو لباس مادرشوهرم! بدترین لحظه زندگیم بود. منم یه بار اسم خواهرشوهرامو قاطی کردم!یادمه شب عروسی به جای اینکه به شوهرم بگم عزیزم، گفتم داداش!منم یه بار به جای اینکه بگم بفرمایید شام، گفتم بفرمایید نهار!
2. خرابکاری های آشپزی
اولین غذایی که پختم شورِ شور شد! شوهرم کلی دلداریم داد. منم قورمه سبزی سوزوندم. بوی سوختگیش کل خونه رو گرفته بود. یه بار کیک درست کردم، پف نکرد و سنگ شد!من کلا تو آشپزی استعداد ندارم. شوهرم خودش دست به کار میشه بیشتر وقتا. یادمه اولین بار که کتلت درست کردم، همش وا رفت. منم یه بار ماکارونی رو اونقدر پختم که خمیر شد!منم تو درست کردن ته دیگ مشکل دارم. یا میسوزه یا اصلا درست نمیشه.
3. مسائل مربوط به ظاهر
یه بار جلوی شوهرم جوش صورتمو ترکوندم! خیلی خجالت کشیدم. منم یه بار بدون آرایش جلوی خانواده شوهرم ظاهر شدم. حس کردم خیلی زشت شدم. یه بار شوهرم منو بدون کرم و رژ ندیده بود، یه روز مریض شدم و رنگم پرید خیلی خجالت کشیدم. منم یه بار لباس خواب خیلی زشتی پوشیدم! بعدش فهمیدم چقدر بد سلیقه بودم. یه بار جلوی شوهرم موهامو رنگ کردم، رنگش خیلی بد شد. منم تو اصلاح صورت خیلی خجالت میکشیدم اوایل ازدواج. یه بار لباسم پاره شد وسط مهمونی! شوهرم سریع یه شال انداخت روم.
4. مسائل خصوصی و رفتاری
یه بار تو خواب حرف زدم! شوهرم صبحش کلی مسخرم کرد. منم خیلی خجالت میکشم جلوش باد شکم خالی کنم!یه بار شوهرم صدامو شنید که دارم با تلفن با مامانم غیبت می کنم. من کلا خجالت میکشم تو خونه با صدای بلند آهنگ بذارم. یه بار شوهرم فهمید که من یواشکی تو غذاش نمک میریزم!منم یه بار یه تیکه پیتزا از دهن شوهرم قاپیدم! خیلی خجالت کشیدم. یه بار خیلی عصبی شدم و سر شوهرم داد زدم! بعدش پشیمون شدم.
5. مسائل مربوط به خرید
یه بار یه لباس خیلی گرون خریدم و بعدش فهمیدم پول نداشتم پرداخت کنم. شوهرم مجبور شد حساب کنه. منم یه بار یه چیزی خریدم و بعدش فهمیدم اشتباه کردم و نمیتونم پسش بدم. یه بار با شوهرم رفتیم خرید و من هیچی نتونستم انتخاب کنم! اونقدر خجالت کشیدم که نگو. منم تو چونه زدن خیلی خجالت میکشم. شوهرم همیشه این کارو انجام میده. یه بار یه چیزی خریدم که خیلی گرون بود و بعدش فهمیدم جنس ارزون تری هم داشت. منم تو خرید لباس زیر خیلی خجالت میکشم شوهرم باشه. یه بار یه چیزی خریدم و بعدش فهمیدم شوهرم ازش بدش میاد.






